گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ترجمه کتاب نفیس (القطره)
جلد اول
بخش سیزدهم




قطره اي از دریاي کمالات و افتخارات
امام یازدهم ، سبط سرور جهانیان و پدر آخرین
یادگار پیشینیان امام منتظر و شفاعت کننده فرداي قیامت او که ملقّب به رضی و زکی و کنیه اش ابومحمّد است یعنی حضرت
حسن بن علی ، امام عسکري صلوات اللَّه علیه
ص: 696
ص: 697
1 - قطب راوندي قدس سره از ابو هاشم نقل می کند که از امام عسکري علیه السلام درباره این آیه شریفه سؤال کرد: / 497
ثُمَّ أوْرَثْنَا الکِتابَ الَّذینَ اصْ طَفَیْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُم ظالِمٌ لِنَفْسِه وَمِنْهُم مُقْتَصِ د وَمِنْهُم سابِقٌ بِالْخَیْرات بِإذْنِ اللَّه ذلکَ هُوَ الفَضْ لُ »
. (1)« الکَبیرُ
سپس وارت کتاب گردانیدیم کسانی را که از میان بندگان خود برگزیدیم بعضی از آنها به خود ظلم کردند، و بعضی میانه
رو بودند و راه عدل پیمودند، و برخی به اذن پروردگار به کارهاي خیر و صلاح پیشی گرفتند، و این همان برتري و فضیلت
والا است .
امام علیه السلام فرمود : کلّهم من آل محمّد علیهم السلام الظالم لنفسه: الّذي لایقرّ بالإمام، والمقتصد: العارف بالإمام، والسابق
بالخیرات: الإمام.
همه ایشان از آل محمّد علیهم السلام هستند ، (سپس به تفسیر آنها پرداخت و فرمود:) دسته اوّل که ستم به خود کرده اند
کسانی هستند که به امام علیه السلام اقرار ندارند ، دسته دوّم که راه عدل پیموده اند کسانی هستند که نسبت به امام معرفت و
شناخت دارند ، دسته سوّم که به خوبی ها پیش گرفته اند و مقصود امام علیه السلام است .
. -1 سوره فاطر ، آیه 32
ص: 698
من در فکر فرو رفتم که چه عظمتی خداوند به آل محمّد علیهم السلام عنایت کرده است و گریستم .
امام علیه السلام به من نگاهی کرد و فرمود:
الأمر أعظم ممّا حدّثت به نفسک من عظم شأن آل محمّد علیهم السلام .
مطلب بالاتر از آن است که تو راجع به عظمت مقام آل محمّد علیهم السلام در خاطر گذراندي.
خدا را شکر کن که تو را از چنگ زنندگان به رشته ولایت آنها قرار داده است، و تو را فرداي قیامت همراه آنها می خوانند
( وقتی که هر طایفه اي از مردم را همراه امامش می خوانند، و تو سعادتمند و عاقبت به خیر هستی.( 1
مؤلّف علیهم السلام در تأیید این مطلب بخشی از فرمایش حضرت رضا صلوات اللَّه علیه را ذکر می کند که فرموده است:
مقصود بود در نتیجه همه امّت باید جایگاه « امّت » در آیه شریفه آل محمّد علیهم السلام است ، زیرا اگر « فمنهم ظالم » مراد از
آنها در بهشت باشد ، چون در آیه بعد در مورد همه آنها فرموده است:
. (2)«... جَنّات عَدْن یَدخُلُونَها یُحَلَّوْنَ فیها مِنْ أساوِرَ مِن ذَهَب »
. « در بهشت برین براي همیشه وارد شوند و در آنجا با دستبندهاي طلائی خود را زیور دهند و آراسته گردانند »
پس وراثت کتاب - در آیه شریفه - مخصوص عترت اطهار پیغمبر اکرم علیهم السلام است و شامل دیگران که همه امت باشد
( نمی شود .( 3
2 - در تفسیر امام حسن عسکري علیه السلام حدیثی وارد شده است که آن را ابو یعقوب یوسف بن یزیاد و علی بن / 498
سیّار روایت کرده اند، این دو
423 ح 83 ، بحار الأنوار / 634 ح 101 ، إثبات الهداه: 3 / 258 ح 18 ، مدینه المعاجز: 7 / 687 ح 9، بحار الأنوار : 50 / -1 الخرائج: 2
. 418/ 218/23 ح 18 به نقل از کشف الغمّه: 2 :
. -2 سوره فاطر ، آیه 33
. 220 ضمن ح 20 ، بشاره المصطفی : 228 / 126 ، بحار الأنوار : 25 / -3 عیون اخبار الرضا علیه السلام : 1
ص: 699
بزرگوار می گویند:
شبی در خدمت امام عسکري علیه السلام بودیم - در آن زمان حاکم آن سامان نسبت به امام علیه السلام تعظیم می کرد و
اطرافیان او نیز احترام می نمودند - ناگهان حاکم شهر از آنجا عبورش افتاد و مردي دست بسته همراه او بود او امام علیه السلام
را که در بالاي خانه قرار داشت و از بیرون مشاهده می شد دید، همینکه چشمش به آن حضرت افتاد بخاطر احترام از مرکب
پیاده شد .
امام عسکري علیه السلام فرمود: به جاي خود برگرد، و او در حالی که تعظیم می کرد به جاي خود یعنی روي مرکب برگشت
و عرض کرد: اي فرزند رسول خدا این شخص را امشب کنار یک دکّان صرّافی گرفته ام به گمان اینکه می خواسته راهی به
دکان باز کند و از آن سرقت کند . همین که خواستم او را تازیانه بزنم - و این روش من است متّهمی را که دستگیر می کنم
پنجاه تازیانه می زنم تا تنبیه او باشد و بعد از آن جرم بزرگتري مرتکب نشود - او به من گفت: از خدا بترس و کاري که
باعث خشم خداوند می شود انجام نده، من به راستی از شیعیان علی بن ابی طالب و شیعه این امام بزرگوار پدر کسی که به
امر خدا قیام می کند می باشم.
من از او دست برداشتم و گفتم: تو را نزد امام علیه السلام می برم، اگر آن حضرت گفته ات را تصدیق کرد که از شیعیان او
هستی تو را رها می کنم، و اگر دروغ گفته بودي بعد از آنکه هزار تازیانه به تو می زنم دست و پایت را قطع خواهم کرد،
اکنون او را به حضور شما آورده ام، آیا او همان طور که ادّعا کرده است از شیعیان شما می باشد؟
امام علیه السلام فرمود: پناه بر خدا می برم، این کجا از شیعیان علی بن ابی طالب می باشد؟ خدا او را در دست تو گرفتار
کرده است بخاطر اینکه به خیال خود اعتقاد دارد که از شیعیان حضرت علی علیه السلام است.
ص: 700
حاکم گفت: راحتم کردي، الآن پانصد ضربه به آن می زنم و هیچ اعتراضی هم بر من نیست. و چون او را به فاصله زیادي از
آنجا دور کرد دستور داد او را به رو بر زمین افکندند، دو جلاد را یکی در طرف راست و دیگري در طرف چپ بر او
گماشت و به آنها گفت: او را بزنید و بدرد آورید.
این دو نفر شلاق هاي خود را بطرف او پایین آوردند، ولی به او برخورد نکرد و هر چه می زدند بر زمین می خورد ، حاکم
ناراحت شد و گفت: واي بر شما، زمین را می زنید؟ به پشت و کمر این شخص بزنید، دوباره شروع به زدن کردند و پشت و
کمر او را نشانه گرفتند ولی این بار دستهاي آنها خطا رفت و آندو به یکدیگر زدند و داد و فریاد آنها بلند شد.
حاکم به آنها گفت: واي بر شما، مگر شما دیوانه شده اید؟ چرا خودتان را می زنید؟ این مردي که بر زمین افتاده بزنید گفتند:
ما همین کار را می کنیم و جز او را هدف نمی گیریم و نمی زنیم ولی دست هاي ما بی اختیار منحرف می شود بطوري که
ضربه ها بر خود ما وارد می شود.
حاکم چهار نفر دیگر از مأموران خود را صدا زد و به این دو نفر اضافه کرد و گفت: او را احاطه کنید و تا می توانید بزنید ،
شش نفر دور او را گرفتند و شلّاق ها را بالا بردند که او را بزنند ولی این بار شلّاق به حاکم اصابت کرد . او از مرکب پیاده
شد و فریاد کرد: مرا کشتید خدا شما را بکشد، این چه کاري است که می کنید؟ گفتند: ما غیر این شخص را نمی زنیم و نمی
دانیم چرا چنین می شود؟
حاکم با خود گفت: شاید اینها توطئه کرده اند، لذا چند نفر دیگر را مأمور کرد که این شخص را بزنند، ولی آنها هم حاکم را
زدند بار دیگر گفت: واي بر شما چرا مرا می زنید؟ گفتند: به خدا قسم ما جز این شخص را نمی زنیم .
ص: 701
حاکم گفت: سر و صورت مرا مجروح کردید، اگر مرا نمی زنید از کجا این جراحتها پیدا شد؟ گفتند : دست ما بشکند اگر تو
را قصد کرده باشیم. مرد گرفتار به حاکم گفت: اي بنده خدا، آیا به این لطفی که به من می شود و ضربات شلّاق از من دفع
می گردد هیچ توجّه نمی کنی و عبرت نمی گیري؟ واي بر تو، مرا نزد امام علیه السلام برگردان و هر چه در مورد من فرمان
داد اجرا کن .
حاکم او را نزد امام علیه السلام برگردانید و عرض کرد: اي فرزند رسول خدا، کار این شخص عجیب است ، از طرفی انکار
کردید که از شیعیان شما باشد - و هر که شیعه شما نباشد ناگزیر شیعه ابلیس است و جایگاهش در آتش است - و از طرف
دیگر معجزاتی از او مشاهده کردم که مخصوص پیامبران است.
امام علیه السلام فرمود: بگو : یا جانشینان پیغمبران (یعنی اظهار معجزه منحصر به پیامبران نیست بلکه جانشینان واقعی آنها هم
به آوردن معجزه توانائی دارند). حاکم هم کلام خود را با اضافه کردن جمله اي که امام علیه السلام فرمود تصحیح کرد.
سپس امام عسکري علیه السلام به حاکم فرمود: اي بنده خدا این شخص در اینکه ادعا کرده از شیعیان ما است دروغ گفته
است دروغی که اگر می فهمید و از روي عمد آن را می گفت به تمام آن عذاب تو گرفتار می شد و در زندان زیر زمینی سی
سال باقی می ماند، ولی خداوند به او رحم کرد زیرا کلمه را بر آنچه قصد کرده اطلاق نموده است و از روي عمد دروغ
نگفته است و تو اي بنده خدا بدان که خداوند او را از دست تو نجات داده است، او را رها کن، زیرا از دوستان و ارادتمندان
ما است گر چه از شیعیان ما نیست.
حاکم گفت: نزد ما این تعبیرات همه مساوي است، چه فرقی بین اینها است؟
امام علیه السلام به او فرمود:
ص: 702
الفرق أنّ شیعتنا هم الّذین یتّبعون آثارنا، ویطیعونا فی جمیع أوامرنا ونواهینا، فأولئک من شیعتنا. فأمّا من خالفنا فی کثیر ممّا
فرضه اللَّه علیه فلیسوا من شیعتنا.
شیعیان ما کسانی هستند که از آثار ما پیروي می کنند، دستورات ما را به کار می بندند، و از آنچه نهی کرده ایم اجتناب می
نمایند، و امّا کسانی که در بسیاري از آنچه خداوند بر آنها واجب کرده با ما مخالفت می کنند از شیعیان ما نیستند.
سپس امام علیه السلام به حاکم فرمود: و تو دروغی گفته اي که اگر از روي عمد مرتکب شده بودي خداوند تو را به هزار
تازیانه و سی سال زندان زیر زمینی گرفتار می کرد.
حاکم عرض کرد: آن دروغ چه بوده است اي فرزند رسول خدا؟
امام علیه السلام فرمود: معجزاتی را که دیدي به این شخص نسبت دادي در حالیکه معجزه کار او نیست بلکه کار ما است که
خداوند در مورد او ظاهر کرد تا حجّت ما را آشکار کند و عظمت و شرافت ما را روشن سازد، و اگر گفته بودي معجزاتی در
مورد او مشاهده کردم - و عمل را به او نسبت نمی دادي - آن را انکار نمی کردم، آیا حضرت عیسی که مرده را زنده کرد
معجزه نیست؟ آیا معجزه کار آن مرده بود یا عیسی؟ آیا گِل را که به شکل پرنده ساخت و به اذن پرودگار پرنده گردید، این
معجزه کار پرنده بود یا حضرت عیسی؟ آیا آنهائی که مسخ شدند و با خواري بوزینه گردیدند معجزه نیست؟ آیا این معجزه
کار بوزینه ها بود یا پیغمبر آن زمان؟
.« از خدا طلب آمرزش می کنم و به سوي او بازگشت می نمایم » « أستغفر اللَّه ربّی وأتوب إلیه » : حاکم گفت
سپس امام عسکري علیه السلام به آن شخص که ادّعا کرده بود شیعه علی بن ابی طالب علیه السلام است، فرمود:
یا عبداللَّه لست من شیعه علیّ علیه السلام ، إنّما أنت من محبّیه.
اي بنده خدا تو شیعه علی بن ابی طالب علیه السلام نیستی بلکه از دوستان او
ص: 703
می باشی .
وَالَّذینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصالِحات » : همانا شیعیان آن حضرت کسانی هستند که خداوند تبارك و تعالی درباره آنان فرموده است
. (1)« اُولئِکَ أصْحابُ الجَنَّه هُم فیها خالِدُون
. « کسانی که ایمان آورده اند و اعمال صالح انجام می دهند اهل بهشت خواهند بود ، و در آن جا براي همیشه خواهند ماند »
هم الّذین آمنوا باللَّه ووصفوه بصفاته، ونزّهوه عن خلاف صفاته وصدّقوا محمّداً صلی الله علیه وآله وسلم فی أقواله وصوّبوه فی
کلّ أفعاله، ورأوا علیّاً بعده سیّداً إماماً وقرماً هماماً لایعدله من اُمّه محمّد صلی الله علیه وآله وسلم أحد، ولا کلّهم إذا جمعوا فی
کفّه یوزنون بوزنه، بل یرجّح علیهم کما ترجح السماء والأرض علی الذرّه.
شیعیان کسانی هستند که به خدا ایمان آورده اند و او را به صفاتی که خودش فرموده توصیف می کنند و از صفات دیگر که
بر خلاف آن باشد پاك و منزه می دانند، و محمّد صلی الله علیه وآله وسلم را در همه گفتارش تصدیق می کنند، و همه
کارهاي او را عین صواب و راستی می دانند و عقیده دارند که علی علیه السلام بعد از او سرور و پیشواي همگان است و
بزرگواري است که هیچکس از امّت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم همتاي او نیست ، بلکه اگر همه آنها را در کفّه اي و علی
علیه السلام را در کفّه اي دیگر قرار دهند کفّه علی علیه السلام بر آنها ترجیح پیدا می کند مانند ترجیح داشتن وزن آسمان و
زمین بر یک ذرّه بی مقدار.
و شیعیان علی علیه السلام کسانی هستند که در راه خدا هیچ باکی ندارند که مرگ سراغ آنها آید، یا آنها در دام مرگ قرار
گیرند و شیعیان علی علیه السلام آنها هستند که برادرشان را بر خود ترجیح می دهند گرچه در حال نیاز و حاجت باشند. و
آنها کسانی هستند که خداوند در جائی که نهی فرموده آنها را نمی بیند، و جائیکه امر فرموده خالی از آنها نیست.
و شیعیان علی بن ابی طالب علیه السلام کسانی هستند که در احترام نمودن و بزرگداشت برادران مؤمن به مولاي خود علی
علیه السلام اقتدا می کنند.
. -1 سوره بقره ، آیه 82
ص: 704
و آنچه گفتم گفتار خودم نیست بلکه گفتار رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم است و این فرمایش پروردگار است که
یعنی بعد از اعتراف به توحید و اعتقاد داشتن به نبوت و امامت همه فرائض و تکالیف الهی « وَعَمِلُوا الصالِحات » : فرموده است
را بجا می آورند، و در رأس آنها دو فریضه است:
یکی ادا کردن و پرداختن حقوق برادران دینی، دوّم رعایت تقیّه و آشکار نکردن عقیده مذهبی خود در مقابل دشمنان
( خداوند براي آنکه جان و مال خود را حفظ کنند.( 1
از کسی که مورد وثوق و اطمینان است نقل می کند که « بحار الأنوار » 3 - علّامه مجلسی رحمه الله در کتاب شریف / 499
گفت: این حدیث را بخط امام عسکري علیه السلام یافتم که در پشت کتابی نوشته شده بود:
قد صعدنا ذري الحقائق بأقدام النبوّه والولایه، ونوّرنا السبع الطرائق بأعلام الفتوّه ، فنحن لیوث الوغی، وغیوث الندي وفینا السیف
والقلم فی العاجل، ولواء الحمد والعلم فی الآجل، وأسباطنا خلفاء الدّین وحلفاء الیقین ومصابیح الاُمم ، ومفاتیح الکرم .
عالی ترین مراتب حقیقت را با گام هاي نبوت و ولایت بالا رفتیم، و طبقات هفتگانه را با نشانه هاي جوانمردي نورانی
ساختیم، پس ما شیران بیشه شجاعت و ابرهاي رحمت و سخاوت هستیم، در این جهان اهل شمشیر و قلم، و در آن جهان
پرچمدار حمد و دانشیم، و قبیله ما هم پیمانان دینی و جانشینان پیغمبران و چراغ هاي هدایت در میان اُمت و کلید خزانه هاي
جود و کرم می باشند.
موساي کلیم خلعت اصطفاء (برگزیده شدن) پوشید زیرا نسبت به عهد ما از خود وفاداري نشان داد، و روح القدس در بهشت
برین از میوه هاي نورس باغ ما چشیده است، و شیعیان ما گروه رستگاران و طایفه نیکوکاران و پارسایان هستند که مدافع و
پشتیبان ما و خصم و دشمن
. 589 ح 61 / 23 ، مدینه المعاجز: 7 / 160 ، تفسیر برهان : 4 / 7، بحار الأنوار : 68 : -1 تفسیر امام عسکري 316
ص: 705
ستمگران می باشند، و به زودي چشمه هاي آب حیات بعد از شعله هاي آتش براي ایشان آشکار می گردد و آن وقتی است
که به عدد طواویه و طواسین( 1) از سالها بگذرد.
مجلسی رحمه الله پس از نقل این خبر می گوید: و این حکمتی رسا و نعمتی سرشار است که گوش هاي کر آن را می شنود،
( و کوههاي بلند بر آن کوتاهی می کند.( 2
نقل کرده است و بعضی اختلاف نسخه ها را ذکر نموده و سپس در تفسیر « اربعین » این حدیث را مجلسی رحمه الله در کتاب
آن وجوهی را برشمرده است:
که براي عهد خارجی است از حساب، مجموع این جمله سال 1385 « الطواسین » 1 - بنا بر نسخه اوّل و خارج کردن الف و لام
می گردد.
و ، « المص » در قرآن وارد شده شمرده شود، خواه با آن حرف دیگري ضمیمه شده باشد مثل حرف صاد که به « الم » 2 - آنچه
ضمیمه شده است و خواه حرف دیگري به آن اضافه نشده باشد، که در این صورت مجموع آنها با طه « المر » حرف راء که به
و طواسین( 3) سال 1159 می شود.
در قرآن وارد شده بدون در نظر گرفتن ضمیمه ها شمرده شود که در این صورت 858 می گردد ، و اگر « الم » 3 - آنچه
ابتداي آن را وقت فرمایش این حدیث قرار دهیم و امام علیه السلام آن را در اواخر عمر شریف خود یعنی
لتمام » جمله اي که در متن ذکر شده - یعنی « 121 ح 50 / بحار الأنوار : 52 » -1 علاّمه مجلسی رحمه الله در کتاب شریف
من السنین، و فرموده است : احتمال دارد تمام « الطواسین » و « طه » و « الم » اینگونه آورده است : لتمام - « الطواویه والطواسین
به هزار و « الطواسین » و « طه » اراده شده باشد که تمام آنها با « المص » و مشتقّات دیگري که از حروف مقطّعه دارد یعنی « الم »
صد و نود و پنج می رسد . و شرح طویلی ذیل خبر ابولبید که پیرامون حروف مقطّعه است ذکر کرده است که براي اطّلاع باید
به آنجا مراجعه شود .
نقل کرده است . و « محتضر » 121 ح 50 از کتاب / 264 ح 50 و 52 / 378 سطر 4 . و آن را در ج : 26 / -2 بحار الأنوار : 78
ذکر شده است . « مسند الإمام العسکري علیه السلام: 289 ح 6 » همچنین این روایت در کتاب
هستند . « نحل » و « شعراء » ، « قصص » -3 طواسین عبارتند از : طسم و طس که ابتداي سوره هاي
ص: 706
سال 260 هجري بیان کرده باشد باید این عدد را با 858 جمع کرد که در این صورت سال 1118 هجري می شود.
را همانگونه حساب کنیم، که در این صورت نیز « طواسین » و « طه » را فقط یک بار ولی با حرکات و بیّنات آن، و « الم » - 4
عددي موافق با فرض سوّم حاصل می شود.
5 - این خبر از خبرهاي مشروط و بدائیّه باشد که هنوز به خاطر پیدا نشدن شرطش تحقق نیافته است.
باشد که آن اشاره به جنگ و بلا و سختی و فتنه هائی است « لظی النیران » بیان « لتمام الطواویه و الطوسین من السنین » 6 - جمله
که در عالم پیدا می شود، در این صورت فرج بعد از آنها واقع می شود ، و این خبر از توقیت یعنی معیّن کردن وقت فرج
خارج می شود، و باید انتظار قریب الوقوع فرج را داشت تا از این فتنه ها رها شویم.
و بعد از بیان وجوه ششگانه ، وجه ششم را تقویت می فرماید و می گوید از وجوه دیگر معتبرتر است .
می نویسد: از محمّد بن عبداللَّه روایت شده است که گفت: « خرائج » 4 - قطب الدین راوندي رحمه الله در کتاب / 500
امام عسکري علیه السلام در حالی که طفل خردسالی بود میان چاه افتاد و پدر بزرگوارش حضرت هادي علیه السلام مشغول
نماز خواندن بود و زنها از ترس فریاد می زدند. همینکه امام علیه السلام از نماز فازغ شد به آنها فرمود:
چیزي نیست، چرا فریاد می زنید!
سپس اشاره اي فرمود و آب چاه بالا آمد بطوري که تا لبه چاه رسید، و همگی دیدند که ابو محمّد یعنی امام عسکري علیه
( السلام روي آب نشسته و با آب بازي می کند.( 1
. 274 ح 45 / 451 ذیل ح 36 ، بحار الأنوار : 50 / -1 الخرائج: 1
ص: 707
از ابو هاشم نقل می کند که گفت: خدمت امام « عیون المعجزات » 5 - حسین بن عبد الوهّاب رحمه الله در کتاب / 501
عسکري علیه السلام رسیدم ، آن حضرت مشغول نوشتن نامه اي بود، همینکه وقت نماز فرا رسید نامه را رها کرد و به نماز
پرداخت، دیدم قلم خود بخود روي آن کاغذ حرکت کرد و بقیّه نامه را نوشت تا به آخر رسید. من از مشاهده این معجزه به
( سجده افتادم، و امام علیه السلام وقتی نماز را به پایان رسانید قلم را بدست گرفت و به مردم اجازه ملاقات داد.( 1
از بزرگان قم روایت کرده است: حسین بن حسن که از « تاریخ قم » 6 - حسن بن محمّد قمی رحمه الله در کتاب / 502
نوادگان امام صادق علیه السلام بود . در قم به طور علنی و آشکار شراب می نوشید، روزي براي حاجتی به خانه احمد بن
اسحاق که وکیل اوقاف بود رفت، ولی احمد بن اسحاق به او اجازه نداد و با غم و اندوه فراوان برگشت.
مدتی که از این قضیه گذشت احمد بن اسحاق عازم حج گردید و از شهر خارج شد، همینکه به سامراء رسید به خانه امام
عسکري علیه السلام آمد و از آن حضرت اجازه خواست وارد شود، ولی امام علیه السلام به او اجازه نداد.
احمد از بی اعتنائی امام عسکري علیه السلام خیلی غمگین شد و گریه فراوانی کرد، و آن قدر التماس نمود تا آن حضرت
اجازه اش داد.
وقتی خدمت امام علیه السلام شرفیاب شد عرض کرد: اي فرزند رسول خدا چرا مرا از شرفیابی به حضورت منع کردي در
حالیکه من از شیعیان و ارادتمندان شما هستم؟
. 597 ح 63 / 430 ح 117 ، مدینه المعاجز: 7 / 304 ح 80 ، إثبات الهداه: 3 / -1 عیون المعجزات: 134 ، بحار الأنوار : 50
ص: 708
امام عسکري علیه السلام فرمود: زیرا تو پسرعموي ما را از درِ خانه ات راندي.
احمد گریه کرد و قسم یاد نمود که فقط به خاطر اینکه از آشامیدن شراب توبه کند او را نپذیرفته است .
امام علیه السلام فرمود: صدقت ولکن لابدّ عن إکرامهم وإحترامهم علی کلّ حال، وأن لاتحقرهم ولاتستهین بهم لإنتسابهم إلینا
فتکون من الخاسرین.
راست می گوئی ولی در هر حال چاره اي جز گرامی داشتن و احترام آنها نیست، هرگز نباید آنها را به خاطر انتسابی که به ما
دارند حقیر و کوچک شمرده و به آنها اهانت کنی، تا از زیانکاران نباشی.
وقتی احمد به قم برگشت اشراف و بزرگان قم به دیدن او آمدند ، حسین هم همراه آنها بود ، همینکه احمد او را دید از جا
برخاست و بطرف او رفت، و با احترام زیاد او را در بالاي مجلس نشانید، این برخورد احمد و اظهار محبت او با آن سابقه اي
که داشت در نظر حسین خیلی عجیب آمد، لذا از علّت آن پرسش کرد .
احمد آنچه بین او و امام عسکري علیه السلام رخ داده بود تعریف کرد.
همینکه حسین گفتار او را شنید از اعمال خود شرمنده و پشیمان شد و در همان مجلس توبه کرد، و چون به خانه اش مراجعه
کرد، همه شراب ها را بیرون ریخت، و ظرفها و وسایل دیگرش را شکست و از بین برد، و بعد از آن تقوا پیشه کرد و از هر
گناهی اجتناب کرد بطوریکه از پارسایان گردید و در زمره صلحاء و عبادت پیشه گان قرار گرفت ، و همواره در مساجد
اعتکاف می کرد و به عبادت خدا می پرداخت تا اینکه وفات یافت، و در کنار مزار حضرت فاطمه معصومه علیها السلام
( مدفون گردید.( 1
. 323 ح 17 / -1 تاریخ قم: 211 ، بحار الأنوار : 50
ص: 709
می نویسد : « بحار الأنوار » 7 - علّامه مجلسی رحمه الله در کتاب شریف / 503
در بعضی از مؤلّفات شیعه از علی بن عاصم کوفی نابینا( 1) روایت شده است که گفت: خدمت مولایم امام عسکري رسیدم و
به او سلام کردم، آن حضرت سلام مرا جواب داد و فرمود:
خوش آمدي اي پسر عاصم ، بنشین و استراحت کن، گوارایت باد مقامی که خداوند به تو مرحمت فرموده است، اي پسر
عاصم آیا می دانی زیر قدمهاي تو چیست؟
عرض کردم: مولاي من زیر قدم خود فرشی را احساس می کنم که گسترده اند، خداوند صاحب آن را گرامی بدارد
امام علیه السلام به من فرمود: اي پسر عاصم ، بدان که تو اکنون بر فرشی قدم نهاده اي که بسیاري از پیامبران و رسولان الهی
بر آن نشسته اند
عرض کردم: اي سرور من، کاش تا زمانی که در دنیا هستم همواره در خدمت شما باشم و هرگز شما را رها نکنم.
سپس با خود گفتم: کاش چشم بینائی داشتم و آن را مشاهده می کردم.
امام علیه السلام که از ضمیر و باطن همه آگاه است به من فرمود: نزدیک بیا، وقتی نزدیک رفتم دست مبارك خود را بر
دیدگان من کشید و به اذن خداوند فوراً روشن شد و بینا گشتم.
سپس فرمود: این ، جايِ پاي پدر ما حضرت آدم است، و این جاي پاي هابیل است، و به ترتیب جاي پاي شیث، هود، صالح،
ابراهیم، شعیب، موسی، داود، سلیمان، خضر، دانیال، ذي القرنین، عدنان، عبدالمطلب، عبداللَّه ، عبد مناف را به من نشان داد .
وهذا أثر جدّي رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم ، وهذا أثر جدّي علیّ بن أبی طالب علیه السلام .
(سپس فرمود:) و این ، جاي پاي مبارك خاتم الأنبیاء صلی الله علیه وآله وسلم و این ، جاي پاي
-1 او در زمان خود از بزرگان شیعه و محدّثین بوده است ، علّامه خوئی رحمه الله در شرح حال او فرموده است : هیچگونه
تردیدي در جلالت و بزرگواري او نیست .
ص: 710
مبارك امیرالمؤمنین علیّ بن ابی طالب علیه السلام است .
علیّ بن عاصم گوید: خود را بر آن جاي قدمها افکندم و آنها را بوسیدم و سپس دست مبارك امام علیه السلام را بوسیدم و
عرض کردم: من از اینکه شما را با دست یاري کنم ضعیف و ناتوانم و جز اظهار دوستی و ولایت نسبت به شما و بیزاري از
دشمنان شما و لعنت کردن آنها در تنهائی قدرت ندارم، حال من چگونه خواهد بود اي سرور من؟
امام علیه السلام فرمود: پدرم از جدّم، و او از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل کرد که آن حضرت فرمود:
من ضعف عن نصرتنا أهل البیت ولعن فی خلواته أعداءَنا بلّغ اللَّه صوته إلی جمیع الملائکه فکلّما لعن أحدکم أعداءنا صاعدته
الملائکه ولعنوا من لایلعنهم.
کسی که از یاري ما اهل بیت عاجز باشد و دشمنان ما را در تنهائی ها لعنت کند خداوند صداي او را به تمام فرشتگان برساند،
پس هرگاه یکی از دشمنان ما را لعنت کند فرشتگان آن را بالا برند و کسی که آنها را لعنت نکند لعنت کنند.
و هر گاه صداي او به فرشتگان رسد براي او طلب آمرزش کنند و بر او درود فرستند و گویند:
خداوندا ! بر روح این بنده ات که در راه یاري دوستان تو تلاش کرد درود فرست، و اگر توانائی زیادتري داشت و بیشتر می
توانست یاري کند حتماً یاري می کرد.
در این هنگام از طرف پروردگار ندایی رسد که: اي فرشتگان من دعاي شما را درباره بنده ام اجابت کردم و صداي شما را
( شنیدم و بر روح او بهمراه ارواح بندگان صالح دیگر درود فرستادم، و او را از برگزیدگان نیکو قرار دادم.( 1
. 316 سطر 5 / -1 بحار الأنوار : 50
ص: 711
( نقل کرده است.( 1 « مشارق » نظیر این روایت را برسی رحمه الله در کتاب
از ابو هاشم نقل می کند که گفت : یکی از دوستان امام « بحار الأنوار » 8 - علّامه مجلسی رحمه الله در کتاب شریف / 504
حسن عسکري علیه السلام ضمن نامه اي از آن حضرت درخواست کرد که به او دعایی بیاموزد.
امام علیه السلام در جواب او نوشت: خدا را با این دعا بخوان:
یا أَسْمَعَ السَّامِعینَ، وَیا أَبْصَرَ الْمُبْصِرینَ وَیا عِزَّ النَّاظِرینَ( 2) وَیا أَسْرَعَ الْحاسِبینَ، وَیا أَرْحَمَ الرَّاحِمینَ، وَیا أَحْکَمَ الْحاکِمینَ صَلِّ »
عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَأَوْسِعْ لی فی رِزْقی، وَمُدَّ لی فی عُمْري، وَامْنُنْ عَلَیَّ بِرَحْمَتِکَ، وَاجْعَلْنی مِمَّنْ تَنْتَصِ رُ بِهِ لِدینِکَ
.« وَلاتَسْتَبْدِلْ بی غَیْري
اي شنواتر از همه شنوندگان، و اي بیناتر از همه بینایان ، اي آنکه بیشتر از همه مراقبی و سریعتر از همه حساب می کنی ، اي »
مهربانتر از همه مهربان ها.
و اي کسی که در حکومت از همه قوي تر هستی بر محمّد و آل محمد علیهم السلام درود فرست و روزي مرا فراخ گردان، و
بر عمر من بیفزا، و به رحمت خود بر من منّت بگذار، مرا از کسانی قرار بده که دین تو را یاري کند، و غیر از مرا جاي من
.« قرار مده
594 ح 62 . و در تفسیر امام عسکري / 33 ح 27 ، مدینه المعاجز: 7 / 304 ح 81 و 11 / -1 مشارق الأنوار: 100 ، بحار الأنوار : 50
علیه السلام : 47 ح 21 از آن حضرت نقل شده است که فرمود : مردي به امام صادق علیه السلام عرض کرد : اي فرزند رسول
خدا ، من از یاري شما با دست و اعضاي خود ناتوانم و قدرت ندارم جز اینکه قلبم از دشمنان شما بیزار باشد ، تا آخر حدیث
328 به نقل از تفسیر امام عسکري علیه السلام ذکر گردیده / 222 ح 11 ، و ارشاد القلوب: 2 / . و این حدیث در بحار الأنوار : 27
است .
نقل شده است . « یا أنظر النّاظرین » -2 در نسخه اي
ص: 712
ابو هاشم گوید: با خود گفتم : خدایا ! مرا از حزب و گروه خودت قرار بده.
امام عسکري علیه السلام رو کرد به من و فرمود: تو در حزب و گروه او هستی، زیرا به خدا ایمان داري و به رسالت فرستاده او
اقرار داري، و به اولیاي او که از طرف او بر بندگان ولایت و سرپرستی دارند معرفت داري، و از آنها پیروي می کنی، پس تو
( را مژده باد، و تو با این بشارت شادمان باش.( 1
9 - و نیز در همان کتاب از محمد بن حسن نقل کرده است که گفت: / 505
به آن حضرت نامه اي نوشتم و در آن از فقر و ناداري شکایت کردم سپس با خود گفتم: آیا امام صادق علیه السلام نفرموده
است که : فقر و ناداري با ما از ثروت و بی نیازي با غیر ما بهتر است ،( 2) و جان دادن در راه ما اهل بیت از زندگی کردن با
دشمنان ما بهتر است.
امام علیه السلام در جواب نامه اش نوشت: خداوند تبارك و تعالی دوستان ما را وقتیکه گناهان انبوهی مرتکب شده باشند
مبتلا به فقر می کند و این را وسیله پاك شدن آنها قرار می دهد با آنکه بسیاري از گناهان آنها را می بخشد. و همان طور که
با خودت گفتی:
الفقر معنا خیر من الغنی مع غیرنا، والقتل معنا خیر من الحیاه مع عدوّنا ، ونحن کهف لمن إلتجأ إلینا، ونور لمن إستبصر بنا
وعصمه لمن اعتصم بنا، من أحبّنا کان معنا فی السنام الأعلی، ومن انحرف عنّا فإلی النار.
فقر و ناداري با ما از ثروت و بی نیازي با غیر ما بهتر است، و کشته شدن در راه ما از زندگی کردن با دشمنان ما بهتر است، و
ما پناه کسانی هستیم که به ما
. 439 ، إعلام الوري: 374 / 298 ضمن ح 72 ، مناقب ابن شهراشوب: 4 / 421 سطر 6، بحار الأنوار : 50 / -1 کشف الغمّه: 2
-2 یعنی آدمی اگر در خط اهل بیت علیهم السلام زیست کند و از ولایت و محبت آنها برخوردار باشد و با فقر و ناداري
بسازد بهتر است که مال و ثروت فراوان داشته باشد ولی از نعمت ولایت اهل بیت علیهم السلام محروم و در صف مخالفین
باشد .
ص: 713
پناهنده شوند، و نور و روشنایی هستیم براي کسانی که از ما بینش و آگاهی بخواهند، و هر که به ما متوسّل شود و به رشته
ولایت ما چنگ زند او را حفظ می کنیم، کسی که ما را دوست بدارد در مراتب عالی بهشت با ما خواهد بود، و کسی که از
( ما روي بگرداند و از راه ما منحرف گردد سرانجام او آتش است.( 1
10 - حسین بن حمدان در کتاب خود از جعفر بن محمّد رامهرمزي نقل کرده است که گفت: به همراه عدّه اي از / 506
برادران ، مولا و سرور خود را دیدار کردیم، من با خود گفتم: دوست دارم از فضیلت و برتري آقایم امام عسکري علیه السلام
دلیل روشن و آشکاري را مشاهده کنم که چشمم را روشن سازد.
ناگهان دیدم آن حضرت به طرف آسمان بالا رفت بطوري که کرانه آسمان را پر کرد، به همراهانم گفتم: آیا می بینید آنچه
را من می بینم؟
گفتند: چه چیزي را ؟ تا اشاره کردم ناگهان امام علیه السلام به شکل اولیّه خود برگشت و داخل مسجد شد .
از محمّد بن ربیع شیبانی( 2) نقل کرده است که گفت: با یکی از مشرکین و « کافی » 11 – کلینی رحمه الله در کتاب / 507
دوگانه پرستان در اهواز برخورد کردم سپس به سامراء رفتم در حالی که بعضی از گفتار او به دلم نشسته بود، در کنار خانه
احمد بن خضیب نشسته بودم که امام عسکري علیه السلام از دار الخلافه بطرف من آمد، نگاهی به من نمود و با انگشت
سبّابه( 3) اشاره کرد و فرمود:
435 ، الخرائج: / 299 سطر 3، مناقب ابن شهراشوب: 4 / 421 ، رجال کشّی : 533 رقم 1018 ، بحار الأنوار : 50 / -1 کشف الغمّه: 2
. 423 ح 86 / 739/2 ح 54 ، إثبات الهداه: 3
81 فرموده است : سائی (شائی) و / نقل شده است ، و علّامه خوئی رحمه الله در معجم رجال الحدیث: 16 « شائی » -2 در مصدر
(شیبانی) اختلاف الفاظ در مورد محمّد بن ربیع است .
-3 انگشتی که میان دو انگشت ابهام و وسطی قرار دارد .
ص: 714
أحد أحد فرد . یگانه است ، یگانه است ، یکتاست.
( وقتی امام علیه السلام این جمله را فرمود ، من از هیبت گفتارش بیهوش گشته و بر زمین افتادم .( 1
از ادریس بن زیاد کفرتوثایی نقل کرده است که گفت: « مناقب » 12 - ابن شهر آشوب رحمه الله در کتاب / 508
درباره اهل بیت علیهم السلام غلو می کردم و گفتار عظیمی را می گفتم: روزي براي دیدار امام عسکري علیه السلام به عسکر
رفتم، بر اثر سختی و خستگی راه خود را روي سکوي حمّام انداخته و خوابیدم و چیزي نفهمیدم تا اینکه احساس کردم کسی
مرا با چوبدستی خود می زند، بیدار شدم و دیدم امام عسکري علیه السلام است، او بر مرکبی سوار گشته و غلامان در اطراف
او هستند، از جا برخاستم و قدمهاي مبارك او را بوسیدم، اوّل جمله اي که به من گفت این بود که فرمود:
بلکه آنها » ،( 2) (آن گونه که تو می اندیشی نیست )« لایَسْبِقُونَه بِالْقَوْل وَهُمْ بِأمْرِه یَعْمَلُون × بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُون » ! اي ادریس
.« بندگان گرامی و مقرّب خداوند می باشند که در گفتار بر او پیشی نمی گیرند و همواره به فرمان او عمل می کنند
عرض کردم: اي مولاي من ، همین مقدار کافی است، و همانا آمده بودم که از شما آن را سؤال کنم، آنگاه امام علیه السلام
( مرا رها کرد و رفت.( 3
از خدمتگزار امام عسکري علیه السلام « خرائج » 13 - قطب راوندي رحمه الله در کتاب / 509
445 ح 28 ، کشف الغمّه: / 556 ح 24 ، الخرائج: 1 / 405 ح 24 ، مدینه المعاجز: 7 / 511 ح 20 ، إثبات الهداه: 3 / -1 الکافی : 1
429 (با اختصار) . / 293 ح 67 ، مناقب ابن شهراشوب: 4 / 425/2 ، بحار الأنوار : 50
. -2 سوره انبیاء ، آیه 26 و 27
. 643 ح 112 / 283 ضمن ح 60 ، مدینه المعاجز: 7 / 428 ، بحار الأنوار : 50 / -3 مناقب ابن شهراشوب: 4
ص: 715
نقل کرده است که گفت: همواره می دیدم بالاي سر آن حضرت را نوري فرا گرفته که بطرف آسمان می درخشید در حالی
( که امام علیه السلام خوابیده بود.( 1
نقل کرده است که گفت: « دلائل » 14 - حمیري رحمه الله در کتاب / 510
( امام عسکري علیه السلام را دیدم که در بازار راه می رفت و براي آن حضرت سایه اي نبود .( 2
15 - و نیز در همان کتاب نقل کرده است که گفت: به امام عسکري علیه السلام عرض کردم: معجزه ویژه اي را به من / 511
نشان بده تا براي دیگران بازگو کنم.
فرمود: یابن جریر، لعلّک ترتدّ .
اي پسر جریر، گویا دچار شک و تردید شده اي.
سه بار براي آن حضرت سوگند یاد کردم ، آنگاه دیدم امام علیه السلام از جایگاه نماز خود پائین رفت و در زمین ناپدید
گردید، و پس از مدتی برگشت و ماهی بزرگی در دست داشت، و فرمود:
جئتک به من البحر السابع .
این ماهی را از دریاي هفتم آورده ام.
( آن را گرفتم و با خود به مدینه السلام بردم، و با آن از دوستان و آشنایان خود پذیرائی کردم .( 3
16 - قطب راوندي رحمه الله گوید : امام عسکري علیه السلام اخلاق شریفش مانند / 512
. 428 ح 105 / 272 ح 39 ، إثبات الهداه: 3 / 426 ، بحار الأنوار : 50 / 443 ح 25 ، کشف الغمّه: 2 / -1 الخرائج : 1
. 432 ح 126 / -2 دلائل الإمامه: 426 ح 387 ، إثبات الهداه: 3
. 432 ح 127 / 574 ح 47 ، إثبات الهداه: 3 / -3 نوادر المعجزات: 191 ، دلائل الإمامه: 426 ح 5، مدینه المعاجز: 7
ص: 716
اخلاق جدّش رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بود، چهره مبارك او گندمگون و قامتی زیبا و بدنی مناسب داشت، سن و
سال او کم بود ولی هیبت و عظمت بسیاري داشت، همگان او را تعظیم می کردند ، حتّی مخالفین بخاطر فضل و دانشی که
داشت به ناچار در مقابل او سر فرود می آوردند، و بخاطر پاکی و پاکدامنی و زهد و عبادت و راستی و درستی و شایستگی او
را مقدّم می داشتند .
و آن حضرت بسیار بزرگوار ، شریف ، دانشمند و بخشنده بود ، بار سنگین مشکلات را به دوش می گرفت، و هرگز در برابر
( سختیها از خود ضعف و سستی نشان نمی داد .( 1
17 - نامه آن حضرت به شیخ بزرگوار ابن بابویه قمی رحمه الله که در شهر مقدّس قم مدفون است : / 513
بنام خداوند بخشنده مهربان
سپاس و ستایش سزاوار خداوندي است که پرودگار جهانیان است، و عاقبت از آن پرهیزگاران، و بهشت مخصوص یکتا
پرستان، و دوزخ براي منکرین و منحرفین است و هیچ ستم آشکاري جز بر ستمگران نیست، و معبودي جز خداوند که
نیکوترین آفریننده است نمی باشد، و تحیّت و درود بر بهترین آفریده هاي او محمّد و اهل بیت پاك او باد.
امّا بعد، تو را سفارش می کنم - که خداوند براي جلب رضایت و خشنودي خود توفیقت دهد، و از نسل تو فرزندان صالح و
درستکار قرار دهد - به پیشه کردن تقوي، و برپاداشتن نماز و پرداختن زکات، زیرا نماز از شخصی که زکات نپردازد پذیرفته
نمی شود .
و سفارش می کنم تو را به بخشش گناه، و فرونشاندن خشم، و احسان به خویشاوندان، و همدردي کردن با برادران و تلاش
کردن در برآوردن حوائج و خواسته هاي ایشان در حال سختی و آسانی، و بردباري در
. 901/ -1 الخرائج : 2
ص: 717
هنگام جهل و نادانی ، و فهم و آگاهی پیدا کردن در دین، و تأمّل و درنگ کردن در کارها، وهم پیمان شدن با قرآن، و
داشتن اخلاق نیکو، وبه کارهاي نیک فرمان دادن و از کارهاي زشت باز داشتن ، و از همه زشتی ها خودداري کردن .
. (1)« لا خَیْرَ فی کَثیرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إلّا مَنْ أمَرَ بِصَدَقَهٍ أوْ مَعْرُوف أوْ إصلاحٍ بَیْنَ الناس » : خداوند تبارك و تعالی فرموده است
در بسیاري از گفتگوهاي پنهانی ایشان خیري و فایده اي نیست مگر کسی که به احسان کردن یا کارهاي نیکو دستور دهد یا »
. « میان مردم را اصلاح نماید
وعلیک بصلاه اللیل، فإنّ النبیّ صلی الله علیه وآله وسلم أوصی علیّاً علیه السلام فقال:
یا علیّ، علیک بصلاه اللیل، علیک بصلاه اللیل علیک بصلاه اللیل، ومن استخفّ بصلاه اللیل فلیس منّا.
و بر تو باد به نماز شب، همانا پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم امیرالمؤمنین علیه السلام را به آن سفارش کرد و فرمود: اي
علی، بر تو باد به نماز شب، بر تو باد به نماز شب، بر تو باد به نماز شب. و کسی که نماز شب را سبک شمارد از ما نیست.
پس به این سفارشات من عمل کن و تمام شیعیانم را دستور بده که آنچه را به تو دستور داده ام عمل نمایند.
.« أفضل أعمال اُمّتی إنتظار الفرج » : وعلیک بالصبر وإنتظار الفرج، فإنّ النبیّ صلی الله علیه وآله وسلم قال
ولاتزال شیعتنا فی حزن حتّی یظهر ولدي الّذي بشَّر به النبیّ صلی الله علیه وآله وسلم أنّه یملأ الأرض قسطاً وعدلًا کما ملئت
ظلماً وجوراً.
و بر تو باد که صبر پیشه خود سازي و منتظر فرج و گشایش باشی، همانا رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرموده است:
برترین و با ارزش ترین عمل امت من انتظار فرج است.
. -1 سوره نساء ، آیه 114
ص: 718
و همواره شیعیان من دچار غم و اندوه باشند تا فرزند من که پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به آمدن او مژده داده و
ظاهر گردد. « او زمین را پر از عدل و داد کند همان طور که پر از جور و ستم شده باشد » : درباره اش فرموده است
پس صبر و شکیبایی را پیشه کن و تمام شیعیانم را به آن سفارش کن، و بدان که :
. (1)« إنَّ الأرْضَ للَّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِه وَالعاقِبَهُ لِلْمُتَّقین »
. « زمین از آنِ خداوند است، به هر کس از بندگان خود که خواهد به ارث بخشد، و عاقبت از آنِ پرهیزکاران است »
و سلام بر تو و تمام شیعیان ، و رحمت خداوند و برکات او بر آنها باد، و خداوند ما را کفایت می کند و خوب پشتیبانی است،
( و او مولا و یاور خوبی است.( 2
. -1 سوره أعراف ، آیه 128
.425/ -2 مناقب ابن شهراشوب: 4
ص: 719
بخ